برشی از یک کتاب

بوسعید ابوالخیر در راه بود، گفت: «هرجا که نظر می‌کنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته. کسی نمی‌بیند و کسی نمی‌چیند.»
گفتند: کو، کجاست؟
گفت: «همه‌جاست، هرجا که می‌توان خدمتی کرد؛
یا هر جا که می‌توان به راحتی دلی به‌دست آورد. آن‌جا که غمگینی هست
و آن‌جا که مسکینی هست؛
آن‌جا که یاری طالبِ محبت است
و آنجا که رفیقی محتاج مروت.»

میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر
محمدرضا شفیعی کدکنی

This entry was posted in دسته‌بندی نشده. Bookmark the permalink.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *